اشعار آیینی
اتمام کرامت
قبل از سلام کردن سائل سلام کرد
این بار هم کرامت خود را تمام کرد
در حیرت است واژه ایثار از حسن
نان شبش دوباره نثار غلام کرد
تا دید فاطمه که گره خورده کار من
ذکر مرا “کریم علیه السلام” کرد
قبل از سلام کردن سائل سلام کرد
این بار هم کرامت خود را تمام کرد
در حیرت است واژه ایثار از حسن
نان شبش دوباره نثار غلام کرد
تا دید فاطمه که گره خورده کار من
ذکر مرا “کریم علیه السلام” کرد
به آب چهره نشویم که آب آلوده است
لبی که تر نشود با شراب آلوده است
اگر که حک نکنم ذکر با حسن حتما
عقیق سرخ به روی رکاب آلوده است
چگونه شان تو مفهوم آیه هایش نیست
اگر که نیست یقینا کتاب آلوده است
منی که ساغرم از باده احترازم نیست
به غیر کنج دو ابروی تو نمازم نیست
کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد عجم از ابروانش داستان های کمان گیران عرب از چشم های او دوتا ضرب المثل دارد Read more…