امام زمان عجل الله تعالی فرجهگنجینۀ علوممقالات

ادیان در پرتو عدالت مهدوی

عدالت مهدوی و ادیان

 

برخوردهای آغازین امام مهدی(عج) با اهل کتاب چگونه است؟ عادلانه و همراه با رأفت و مدارا یا سهمگین و همراه خشونت؟ در قسمت نخست نوشتارحاضر ، بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی(عج) با اهل کتاب ذکر شده است.

بر اساس این، قرآن تنها شماری از اهل کتاب ـ که متعصبانه حق را انکار می کنند ـ در جریان فتح دنیا به دست سپاه امام مهدی(عج) کشته خواهند شد و اکثریت آنان راه رستگاری و فلاح را در پیش خواهند گرفت و در پایان، به بررسی روایاتی پرداخته شده است که از برخوردهای سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب سخن به میان آورده اند. نتیجه کنکاش در روایات، این است که آنها نه تنها تعارضی با مدعای فوق ندارند، بلکه آن را تأیید نیز می کنند.

از دیرباز، اندیشه خرافی برخوردهای تند و خشونت­بار سپاه امام مهدی (عج) با انسان­های عصر ظهور در اذهان بسیاری نفوذ کرده است و گاه این تصور به دور از واقعیت و تصویر تاریک از عصر پرفروغ ظهور، انسان­های نادان را به مرز بی رغبتی و احیاناً تنفر از درک آن روزگار پرشکوه کشانده است. براساس این دیدگاه، وقتی برخورد امام مهدی(عج) با مسلمانان و شیعیان چنین باشد، غیرمسلمانان جای خود دارند. فرورفتن در منجلاب فساد و تباهی و دوری از فضیلت­ها و آرمان­های اخلاقی، غیرمسلمانان را سزاوار برخوردی سهمگین و انتقامی سخت کرده است و سپاه مهدی موعود (عج) از سوی خداوند متعال مأمور گرفتن این انتقام است.

اما میراث فرهنگی پیشوایان دینی (ع) سخنی جز این دارد و واقعیت را به گونه­ای دیگر ترسیم کرده است. مهدی (عج) نه مهدی مسلمانان که مهدی همه امت­ها است؛ «السلام علی مهدی­الامم».[۲] و عدالت او نه مخصوص مسلمانان که برای همگان است: «یسع عدله البروالفاجر»[۳]. او مظهر رحمت واسعه­ الهی است: «السلام علیکَ ایها الرَحمه الوَاسِعَه»[۴] و رحمت الهی همگان را فراگرفته است. ]رحمتی وُسِعَت کل شی[[۵]. او بهار مردمان است: «السلام علی ربیع­الانام»[۶] و خرمی روزگاران: «ونضره الایام»[۷] و چونان بهار، خرمی و طراوتش را به همگان هدیه می­کند.

از عدالت مهدوی در ارتباط با معتقدان دیگر ادیان الهی در ابعاد مختلف می­توان سخن گفت. عدالت در دعوت (تبیین، دادن فرصت فکر و تصمیم­گیری و…)، عدالت قضایی، عدالت اقتصادی و… از ابعاد مختلف برخوردهای عادلانه امام مهدی (عج) است و این مواجهه گاه از مرز عدالت خارج شده و به حوزه احسان وارد می­شود. نزول عیسی ع از آسمان و شرکت دادن او در تشکیل حکومت عدل جهانی و نیز سپردن نقش محوری به ایشان در کشتن دجال و سفیانی ـ به عنوان دو جبهه از مهم­ترین جبهه های مخالف حکومت جهانی امام مهدی (عج) ـ و در نتیجه، شکل گرفتن احساس مشارکت و بلکه مالکیت نسبت به این حرکت جهانی در میان اهل کتاب، از اقدامات محسنانه امام مهدی (عج) خواهد بود.

ما از میان ابعاد مختلف عدالت مهدوی در مواجهه با اهل کتاب، تنها به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا آن حضرت در آغاز حرکت جهانی خویش با اهل کتاب برخوردی عادلانه، مسالمت­آمیز و همراه با رأفت و رحمت خواهد داشت و یا این که بسیاری از آنان را از دم شمشیر خواهد گذراند؟ قراین کدام دیدگاه را تأیید می­کنند و از روایات مربوط کدام نظریه را می­توان تایید کرد؟

نوشتار حاضر پاسخی کوتاه به سؤال فوق است.

به اعتقاد ما، استفاده امام از حربه قتل، جنگ و خشونت در کم­ترین حد ممکن خواهد بود و درصد بسیار اندکی از اهل کتاب در رویارویی با امام، به قتل خواهند رسید. آن هم اهل کتابی که از لجاجت و عناد خود دست برنداشته و حق آشکار را انکار کنند. این دیدگاه را می­توان به وسیله قراین متعددی تأیید و تقویت کرد از جمله:

بی­گمان، امام مهدی (عج) براساس موازین فقهی و اسلامی پیش از لشکرکشی و آغاز جهاد، اهل کتاب را به اسلام خوانده و اهداف خود از جهاد را به آنان اعلام خواهد فرمود. آن اهداف عبارتند از گسترش توحید، معنویت، عدالت… . رساندن این پیام به گوش جهانیان، با توجه به فن­آوری موجود در امر اطلاع­رسانی و ارتباطات امری ساده خواهد بود. با رسیدن پیام حضرت به گوش جهانیان، این پیام آسمانی در دل انسان­های خسته و مأیوس نور امیدی می­تاباند و انسان­های تشنه معنویت و عدالت و خسته از پوچی و ظلم و فساد را به جنبش و تحرک وا می­دارد و در درون کشورهای مسیحی و یهودی گروه­ها و جماعت های زیادی خود به خود و به صورت خودجوش شکل گرفته و خود را برای کمک به امام که در حال حرکت به سوی آن­هاست آماده می­کنند. امام صادق ع می­فرماید:

اذا خرج القائم خرج من هذالامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبده الشمس والقمر[۸]

چون قائم (عج) قیام کند، کسی که گمان می­رفت اهل این امر باشد از آن خارج می­شود. و در مقابل، افرادی که مانند خورشید و ماه­پرستان هستند به آن می­پیوندند.

گرچه در این روایت تعبیر «مثل خورشید و ماه­پرستان» آمده، ولی به قرینه صدر روایت منظور کسانی است که از آن­ها پیوستن به امام مهدی (عج) توقع نمی­رفت و این تعبیر شامل تمامی غیرمسلمانان می­شود. هم چنین بسیاری از اهل کتاب امروز جهان، به اسم، اهل کتابند و از نظر عمل و اعتقادات و اخلاقیات به ماه و خورشیدپرستان بی شباهت نیستند. به هر حال «با شکل گرفتن این گروه­ها و جماعت­ها، حکومت­های این مناطق هرچند هم که مصمم بر مقاومت و جنگ باشند، ناگزیر از نرمش و اقدام مسالمت­آمیز خواهند بود؛ چرا که حاکم در چنین شرایطی مانند شخص غیرمسلحی است که هیچ توان و نیرویی ندارد. و تدریجاً دولت­های کافر درمی­یابند که آینده جهان در دست امام مهدی (عج) خواهد بود و این حقیقتی است که گریزی از آن نیست یا این­که دست کم حکومت امام مهدی (عج) هم چون دولت بزرگی خواهد بود که جبهه­گیری و رویارویی با او بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین بهترین روش، نزدیک شدن به او و داشتن برخوردی محترمانه است».[۹]

با وجود چنین نرمشی از سوی دولت­ها، به یقین، جنگ و کشتار به پایین­ترین سطح ممکن خواهد رسید.

در روایات فراوانی به این نکته اشاره شده است که امام مهدی (عج) با ایجاد رعب از سوی خداوند یاری می­شود. (منصور بالرعب) برخی از آن روایات به این شرح­اند:

الف) امام باقر ع :

… الرعب یسیر مسیره شهر امامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله.

… رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او، پشت سر او و از راست و چپ او حرکت می­کند.[۱۰]

ب) امام باقر ع :

… یسیرالرعب امامه شهراً و خلفه شهراً امدّه الله بخمس الاف من الملائکه مسومین[۱۱]

رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او و به فاصله یک ماه پشت سر او حرکت می­کند. خداوند او را با پنج هزار فرشته نشانه­دار کمک می­کند.

اثر آشکار این رعب و هراس تضعیف روحیه مخالفان امام مهدی (عج) و به حداقل رسیدن مقاومت آن­ها و در نتیجه، به حداقل رسیدن درگیری و تلفات خواهد بود.

روایات فراوانی به مسالمت­آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب گواهی می دهد. پیش از آوردن آن­ها، تذکر دو نکته مفید به نظر می­رسد:

سید محمد صدر پس از آوردن برخی از روایاتی که بر قتل مخالفان امام (عج) دلالت می­کند می گوید:

ممکن است این سؤال در ذهن خطور کند که ظاهر روایات یادشده این است که قتل زیاد مخصوص مسلمانان بوده و غیرمسلمانان را دربرنمی­گیرد. به راستی دلیل این مسئله چیست؟ با آن­که می­دانیم که کافر و مشرک از حق دورتر و نسبت به قتل از مسلمان منحرف سزاوارترند؟

ما می­توانیم به این سؤال دو پاسخ متفاوت بدهیم:

الف) ما دلالت این روایات بر اختصاص کثرت قتل به مسلمانان را انکار می­کنیم؛ زیرا این روایات دو دسته­اند:

دسته اول، روایاتی که مطلق­اند و هیچ اشاره­ای نسبت به اختصاص به مسلمانان در آن ها وجود ندارد، بلکه ظاهر آن­ها عام است و شامل همه مردم می­شود. مانند این روایات: «القائم یسیر بالقتل…»، «لایستتیب احداً…»، «ما هو الاالسیف…»، «فلا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله عزوجل» و امثال این­ها.

دسته دوم، اخباری که در آن­ها از برخی گروه­ها نام برده شده است. مانند: قریش، بتریه،[۱۲] اهل سواد، عرب، فارس، ۷۰ قبیله از عرب. از این گروه­ها، بتریه طبق فرض، منحرف­اند و مستحق قتل، ولی نسبت به دیگر گروه­ها این­ها عناوینی هستند غیردینی که در هر کدام از آن­ها مسلمان ـ با مذاهب متفاوت ـ و غیر مسلمان ـ با دین­های متفاوت ـ به نسبت­هایی یافت می­شوند. آمدن اسامی این گروه­ها در برخی از اخبار به معنای عدم شمول قتل نسبت به دیگر گروه­ها نیست؛ زیرا قانون «کلّم الناس علی قدر عقولهم؛ با مردم به اندازه عقلشان سخن بگو»، باعث شده است که پیشوایان اسلامی اسامی همه گروه هایی که مشمول حکم قتل­اند را بیان نکنند؛ زیرا سطح فکری و فرهنگی مردم عصر صدور این روایات ظرفیت فراگیری آن را نداشته است.

ب: ما اگر از پاسخ اول کوتاه بیاییم و بپذیریم که ظاهر روایات این است که کثرت قتل مخصوص مسلمانان است، این، امر بعید و دور از ذهنی نیست. بلکه می­تواند مطابق با قواعد عمومی اسلامی و برنامه­های کلی الهی باشد؛ زیرا ما پیش­تر اشاره کردیم که تسلط امام مهدی (عج) بر غیرمسلمانان و کشورهای غیر اسلامی برنامه ویژه و مخصوصی دارد و ما روایاتی که این معنی را تأیید می­کنند در آینده خواهیم آورد. آن برنامه مخصوص، تسلطی است که بیش تر آن جنبه مسالمت­آمیز دارد. هم چنان­که مسلمانان و کشورهای اسلامی نیز برنامه­ای ویژه به خود را دارند که آن برنامه، کثرت قتل آن­ها می­باشد و روایات یادشده بر این مطلب دلالت داشتند. این کثرت قتل به منظور تسلط نیست؛ به خاطر پاک سازی جامعه از عناصر سوء است».[۱۳]

در ادامه، سید محمد صدر علل مختلفی را برای تفاوت رفتار امام (عج) با مسلمانان و غیرمسلمانان بر می­شمارد. یکی از مهم­ترین آن دلایل این است که:

دلیل و حجت حقانیت دین اسلام برای مسلمانان در محدوده وسیعی آشکار و واضح است. به خلاف غیرمسلمانان که چنین وضوحی برای همه و در سطح واحدی فراهم نشده است. وجود این ویژگی در مسلمانان، اقتضا می­کند که مسلمانان از بالاترین رتبه­های ایمان و اخلاص برخودار باشند و بهترین نمونه و الگوی نظریه­ای باشند که خود آن را طرح کرده­اند. مسلمانانی که این گونه نباشند، به زودی یا در دراز مدت در امر رهبری و نیز اجرای تئوری عدالت کامل، در سرزمین خود و سراسر گیتی اخلال ایجاد می­کنند و این با هدف بلند امام (عج) منافات دارد.[۱۴]

گرچه در این روایات، واژه اهل کتاب به کار نرفته است، ولی از سرزمین­هایی چون روم نام برده شده است و از آن­جا که بیش تر مردمان مغرب زمین اهل کتاب اند، شیوه رویارویی امام (عج) با مغرب زمین همان شیوه امام با اهل کتاب خواهد بود.

به هرحال، برخی از روایاتی که بر مسالمت­آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب دلالت می­کنند به قرار ذیل است:

الف) امام علی ع می­فرماید:

ثم یسیر و من معه من المسلمین لایمرون علی حصن ببلد الروم الا قالوا علیه لااله الاالله فتتساقط حیطانه ثم ینزل من القسطنطنیه فیکبرون تکبیرات فینشف خلیجها و یسقط سورها ثم یسیر الی رومیه فاذا نزل علیه کبرالمسلمون ثلاث تکبیرات فتکون کالرمله علی نشز.[۱۵]

سپس او و همراهانش حرکت می­کنند. در کشور روم به دژی برنمی­خورند؛ مگر این­که با گفتن ذکر لااله اله الله دیوارهایش فرو می­ریزد. سپس در قسطنطنیه (استامبول) فرود می­آیند و با گفتن چند تکبیر رودخانه­اش می­خشکد و حصارهایش فرو می­ریزد. آن­ها سپس به سمت رومیه حرکت می­کنند و با گفتن سه تکبیر، آن­جا چون شنزاری بر بلندی می­شود.

ب) امام باقر ع :

… و یبعث جنداً الی القسطنطنیه فاذا بلغوا الخلیج کتبوا علی اقدامهم شیئاً و مشوا علی الماء فاذا نظر الهیم الروم یمشون علی الماء قالوا هولاء اصحابه یمشون علی الماء فکیف هو؟ فعند ذلک یفتحون لهم ابواب المدینه فیحکمون فیها ما یشائون.[۱۶]

… و مهدی (عج) سپاهی را به سوی قسطنطنیه گسیل می­دارد. چون به رودخانه رسیدند، بر پایشان چیزی نوشته و بر آب راه می­روند. چون رومیان این صحنه را مشاهده کردند، می گویند اصحاب او بر آب راه می­روند، پس خود او ـ امام مهدی (عج) ـ چگونه خواهد بود؟ در این هنگام، درهای شهر را بر آنان می­گشایند و سپاه امام وارد شهر شده و هر چه اراده کند انجام می­دهد.

ج) امام علی ع :

… و یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس و تنقل الیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته من غیر قتال[۱۷]

… مهدی (عج) حرکت کرده در بیت­المقدس فرود می­آید. تمام خزاین نزد او برده می­شود و عرب، عجم، ستیزه جویان، رومیان و دیگران بی­جنگ و درگیری اطاعت او را گردن می نهند.

این مضمون ـ برخورد مسالمت­آمیز با اهل کتاب ـ را می­توان با روایات دیگری نیز تأیید کرد از جمله:

امام علی ع فرمود:

… فیسیر المهدی (عج) بمن معه لایحدث فی بلد حادثه الا الامن و الامان والبشری.[۱۸]

… سپس مهدی و همراهانش حرکت می­کنند. در هیچ شهری جز امن و دادن امان و بشارت اتفاقی رخ نمی­دهد.

چهارمین زاویه­ای که می­توان از آن به مسئله رویارویی امام (عج) با اهل کتاب نگریست و می تواند قرینه­ای بر استفاده حداقل امام مهدی (عج) از حربه قتل باشد، مسئله مدت جنگ و نبرد امام (عج) برای فتح دنیاست. برخی از روایات این موضوع بدین قرارند:

الف: عیسی الخشاب می­گوید به امام حسین ع عرض کردم آیا شما صاحب این امر هستید؟ حضرت فرمودند:

لا ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنی بعمه یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر[۱۹]

خیر، ولی صاحب این امر طردشده رانده شده­ای است که کسی برای پدرش خون­خواهی نکرده، او هم کنیه عموی خود است و شمشیر را هشت ماه بر دوش می­گذارد.

ب) امام باقر ع :

… و یضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر یقتل هرجا…

… شمشیر را برهنه کرده، هشت ماه بر دوش می­گذارد و بسیار می­کشد…[۲۰]

ما مدت حکومت امام مهدی (عج) را به هر میزان که بدانیم، براساس روایات یادشده هشت ماه آن که قاعدتاً هشت ماه آغازین ظهور است، مدت زمانی است که امام با مخالفان خود به جنگ و نبرد خواهد پرداخت. با توجه به دو نکته می­توان این احتمال را تقویت کرد که درگیری­های امام (عج) با غیرمسلمانان بسیار اندک خواهد بود و آنان در برابر امام مقاومت چندانی نخواهند کرد و امام با کم ترین درگیری، سرزمین­های آنان را فتح خواهد نمود.

نکته اول: روایاتی که در آن­ها به نبرد امام با دیگر گروه­ها اشاره شده است، مانند درگیری با قریش، بنی شیبه، اهل بصره، اعراب و سفیانی در نقاط مختلف و… . برخی از این روایات از این قرارند:

الف: امام باقر ع :

اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم… فیقتتلون یومهم ذلک حتی ان الله تعالی یمنح القائم واصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم… .[۲۱]

چون سفیانی مطلع می­شودکه قائم (عج) از جانب کوفه به سوی او رهسپار شده است او نیز همراه با سوارانش حرکت می­کند تا این­که با قائم (عج) روبه رو می­شود… پس آن روز با یکدیگر می­جنگند. سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آن­ها مسلط می­کند تا این­که آن­ها را کشته و از بین می­برند.

ب: امام صادق ع :

اذا قام القائم (عج) من آل محمد صلوات الله علیه اقام خمسمأه من قریش فضرب اعناقهم ثم اقام خمسمأه فضرب اعناقهم ثم خمسمأه اخری حتی یفعل ذلک ستّ مرات. قلت: و یبلغ عدد هولاء هذا؟ قال: نعم منهم و من موالیهم.[۲۲]

چون قائم آل محمد (عج) یام کرد پانصد نفر از قریش را گردن می­زند. سپس پانصد نفر دیگر را گردن می­زند و سپس پانصد نفر دیگر را و این کار را شش بار تکرار می­کند. راوی می­گوید: عرض کردم قریش این مقدار هستند؟ فرمود؟ آری از آن ها و از دوستانشان.

این­ها نمونه­هایی است از جنگ­ها و درگیری­های امام مهدی(عج) با دشمنان به منظور پاک کردن دنیا از وجودشان.

نکته دوم: اندک بودن مدت زمان هشت ماه برای فتح کل دنیا؛

با پیوست کردن این دو نکته، یعنی جنگ­ها و درگیری­های حضرت با گروه­های گوناگون در خاورمیانه از یک­سو و اندک بودن مدت زمانی که حضرت طی آن بر تمام دنیا مسلط می­شود، می­توان این احتمال را تقویت کرد که درگیری­های امام (عج) با اهل کتاب و دیگر ملت­ها بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که جنگ­های حضرت در خاورمیانه، طبیعتاً بخش عمده­ای از هشت ماه را به خود اختصاص خواهد داد. بنابراین اگر فتح مغرب زمین و دیگر نقاط دنیا نیز همراه با جنگ و درگیری و قتل و کشتار باشد، فتح دنیا در هشت ماه امری بعید خواهد بود؛ به ویژه با توجه به وسعت فوق­العاده مناطق مسکونی کره زمین.

نکته قابل توجهی که مؤید مدعای ماست، این است که این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک می­کند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد. طبیعتا پس از فتح دنیا انسان­های معاند و منحرفی نیز هستند که به دنبال ضربه زدن به نظام امام مهدی (عج) و مخالفت با اهداف و آرمان­های حضرت باشند و امام چاره ای جز درگیری با این گروه نخواهد داشت. سید محمد صدر معتقد است هشت ماه یادشده تنها زمان فتح دنیا نیست؛ بلکه مدت زمانی است که اولاً امام (عج) دنیا را فتح می­کند و ثانیاً دنیا را از لوث وجود معاندان و منحرفان پاک می­کند.[۲۳]

براساس این احتمال، فتح دنیا در مدتی بسیار کم­تر از هشت ماه اتفاق خواهد افتاد و مدت زمان فتح مغرب زمین ـ سرزمین اهل کتاب ـ بسیار بسیار اندک خواهد بود. در نتیجه، قتل و درگیری به کم­ترین میزان خود خواهد بود.

قرینه پنجمی را نیز می­توان بر مدعای برخورد مسالمت­آمیز و به دور از جنگ و خون ریزی امام مهدی(عج) با اهل کتاب اقامه کرد. آن قرینه این است که براساس تعداد چشم گیری از روایات، پیش از ظهور، قتل و مرگ به شکل گسترده­ای بر بشریت سایه خواهد افکند و درصد بسیار بالایی از انسان­ها بر اثر جنگ­ها و حوادث طبیعی از میان خواهند رفت. بی­تردید وجود این دو عامل به ویژه عامل اول ـ جنگ و درگیری ـ توان نظامی و دفاعی بشریت را به شدت کاهش خواهد داد و کشورها را از نظر نظامی آسیب پذیر خواهد نمود. به یقین، بشریتی که امروزه به مرگبارترین سلاح­های کشتار جمعی مجهز است و برخی از نیروی اتمی در اختیارش برای متلاشی کردن کل کره زمین کفایت می کند، در صورت وقوع جنگی فراگیر، از توان نظامی خود تا حد ممکن استفاده خواهد کرد و بسیار طبیعی خواهد بود که در صورت وقوع چنین جنگی، نیروهای متخاصم و نیز توان نظامی و دفاعی آن ها به شکل وسیعی از میان برود. این جمله معروف که اگر جنگ جهانی سومی وجود داشته باشد جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود، به همین واقعیت اشاره دارد.

با رخ دادن چنین جنگی و فرسایش توان نظامی کشورهای متخاصم، مقاومت در برابر سپاه امام مهدی(عج) به کم­ترین حد خود خواهد رسید و سپاه امام با کم­ترین جنگ و درگیری دنیا را فتح خواهد نمود.

البته اصل وجود جنگ و مرگ، پیش از ظهور، مسائلی است که در روایات فراوانی به آن اشاره شده است، ولی به گستردگی و فراگیر بودن آن، تنها در چند روایت اشاره شده است و ما مدعی نیستیم که چنین جنگی با این گستردگی حتماً اتفاق خواهد افتاد. بی­تردید، اثبات وقوع چنین حادثه هولناکی نیازمند بررسی روایات و اسناد و دلالت آن­ها از یک سو و بررسی سایر روایات موافق و مخالف و جمع­بندی آن­ها از سوی دیگر، و نیز تحلیل شرایط جهانی است؛ ولی وجود این روایات در منابع دست اول و تعدد آن­ها این احتمال را تقویت می­کند و همین برای ما به عنوان شاهد کفایت می­کند.

برخی از این روایات بدین قرارند:

الف) امام علی ع :

لایخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث.

مهدی (عج) ظهور نمی­کند مگر هنگامی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.[۲۴]

ب) شیخ صدوق به سند خود از سلیمان بن خالد از امام صادق ع روایت می­کند:

قدّام القائم موتان موت احمر و موت ابیض حتی یذهب من کل سبعه خمسه. الموت الاحمر السیف والموت الابیض الطاعون.[۲۵]

پیش از ظهور قائم (عج) دو مرگ وجود خواهد داشت: مرگ سرخ و مرگ سفید تا از هر هفت نفر پنج نفر بمیرند. مرگ سرخ مرگ با شمشیر است و مرگ سفید مرگ با طاعون.

یادآوری این نکته لازم است که گرچه بشریت از نظر بهداشتی و مبارزه با بیماری­های گوناگون از جمله طاعون و وبا به پیشرفت چشم گیری دست یافته است و مرگ انسان­ها با طاعون با توجه به شرایط کنونی بعید به نظر می­رسد، ولی این احتمال وجود دارد که شیوع طاعون پس از بروز جنگ های فراگیر باشد. با بروز چنین جنگ­هایی که با سلاح­های کشتار جمعی، بسیاری از انسان­ها کشته می­شوند، هم توان مالی و اقتصادی کشورها از بین می­رود و هم نیروی انسانی لازم برای مبارزه با بیماری­ها به شدت کاهش خواهد یافت؛ با این شرایط، مبارزه با بیماری فراگیر طاعون امری مشکل خواهد بود. بنابراین اگر در این روایات، از مرگ بسیاری از انسان­ها به وسیله طاعون سخن به میان آمده، می­توان برای آن وجه معقولی تصور کرد. احتمال یادشده را می­توان با توجه به این نکته تأیید کرد که در روایت بالا و روایات همانند، مرگ با شمشیر پیش از مرگ به سبب طاعون آورده شده است.

آن چه گذشت، قراین و شواهد خارجی بر رویارویی مسالمت­آمیز امام (عج) با اهل کتاب بود. اکنون نوبت آن رسیده است که به بررسی روایاتی بپردازیم که در آن­ها به مسئله قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی (عج) اشاره شده است. ما به منظور کامل شدن بحث و زدودن شبهه، دلالت روایات بر کشتار وسیع اهل کتاب توسط سپاه امام (عج) در این­جا مجموعه روایات را آورده و مضامین آن­ها را به کوتاهی بررسی خواهیم نمود. به تعبیر دیگر، هدف از آوردن این احادیث در این جا این است که اثبات کنیم از مجموعه روایاتی که بر قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی(عج) دلالت دارند، به هیچ وجه نمی­توان کشته شدن بیشتر آنان را فهمید. بنابراین قراین و شواهدی که بر مسالمت­آمیز بودن رویارویی امام (عج) با اهل کتاب اقامه شد، معارضی ندارند.

مجموعه این روایات را می­توان به سه دسته تقسیم کرد:

۱. دسته اول روایتی که احتمالاً بر کشته شدن همه کافران و مشرکان به دست امام(عج) دلالت می­کند:

شیخ صدوق به سند خود از ابی­بصیر از امام صادق ع در تفسیر آیه

] هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون[ (صف: ۹)

او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. نقل می کند:

فاذا خرج القائم (عج) لم یبق کافر بالله العظیم و لامشرک بالامام الاکره خروجه حتی ان لو کان کافر او مشرک فی بطن صخره لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر فاکسرنی واقتله.[۲۶]

چون قائم (عج) قیام کرد، منکر خداوند و مشرک به امامی نمی­ماند، مگر این­که از خروج او ناخشنود است. تا آن­جا که اگر کافر یا مشرکی در دل صخره­ای پنهان شده باشد، به صدا درآمده می­گوید: ای مؤمن در دل من کافری است؛ مرا بشکن و او را بکش.

این احتمال وجود دارد که مفاد این روایت عمومیت قتل نسبت به تمامی کفار و مشرکین باشد؛ چرا که نکره در سیاق نفی افاده عموم می­کند (لم یبق کافر و لامشرک؛ هیچ کافر و مشرکی نمی ماند…) توجه به جمله «اذا خرج القائم؛ چون قائم قیام کند» این احتمال که قتل تمامی مشرکان و کفار مخصوص مکان یا زمان یا جنگ خاصی باشد را تضعیف می­کند. به عبارت دیگر، براساس ظاهر روایت، وقتی امام ع قیام خود را آغاز کرد و خبر آن به گوش کفار و مشرکان رسید، همه آن­ها از این حادثه ناخرسند خواهند شد و همه آن­ها به دست امام کشته خواهند شد.

اگر ما روایت بالا را به شکلی که گذشت معنی کنیم، بر قتل تمامی کفار و مشرکین دلالت دارد؛ ولی به نظر می­رسد چنین معنایی از روایت فوق قابل استظهار نباشد؛ چرا که غایت بودن جمله «حتی لوکان کافر او مشرک فی بطن صخره…» از جمله قبل، وجه معقولی ندارد؛ یعنی این که بگوییم «همه کفار و مشرکان از ظهور امام(عج) ناخشنود هستند تا این­که اگر کافر یا مشرکی در جایی پنهان شود، آن­جا می­گوید کافر یا مشرکی زیر من پنهان شده» معنای محصلی ندارد؛ چرا که پنهان شدن کفار و مشرکان و خبر دادن موجودات از آن­ها نمی­تواند غایت ناخشنودی آنان باشد. بلکه ظاهراً حتی غایت از چیزی است که از سیاق جمله فهمیده می­شود؛ یعنی همه کفار و مشرکان از ظهور امام ناخشنود می­شوند، میان کفار و مشرکین و امام جنگ و درگیری رخ می­دهد و آن­ها با یکدیگر می­جنگند تا آن جا که اگر در دل سنگ هم پنهان شوند…».

و طبیعتاً آنانی که با سپاه امام به رویارویی برمی­خیزند، همه اهل کتاب نیستند؛ بلکه بخشی از آن­ها هستند. بنابراین این روایت بر قتل همه اهل کتاب دلالت ندارد.

۲. دسته دوم روایاتی هستند که بر قتل اهل کتاب در زمان یا جنگ خاصی دلالت می کنند؛ از جمله:

الف: امام علی ع :

… ثم یموت عیسی و یبقی المنتظر المهدی من آل محمد (ص) فیسیر فی الدنیا و سیفه علی عاتقه و یقتل الیهود والنصاری و اهل البدع[۲۷]

… سپس عیسی ع رحلت می­کند و مهدی منتظر آل محمد (ص) باقی می­ماند. او در حالی که شمشیر بر دوش دارد، زمین را درمی­نوردد و یهود، نصارا و بدعت گزاران را می­کشد.

این روایت بر قتل آن گروه از اهل کتاب دلالت می­کند که پس از مرگ عیسی ع بر دین خود باقی مانده­اند؛ ولی این­که این عده از اهل کتاب چند درصد از مجموع اهل کتاب پیش از ظهورند، همه، اکثریت یا اقلیت، معلوم نیست. چه بسا با توجه به قراین و شواهدی که در جای خود ذکر شده است،[۲۸] بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و تنها گروه اندکی باقی مانده و کشته شوند. بنابراین از این روایت نمی­توان کمیت اهل کتابی را که به دست حضرت کشته می­شوند به دست آورد.

ب: امام علی ع :

… و یخرج عیسی فیلتقی الدجّال فیطعنه فیذوب کما یذوب الرصاص ولاتقبل الارض منهم احدا لایزال الحجر والشجر یقول: یا مومن تحتی کافر اقتله.[۲۹]

… و عیسی ع خروج می­کند و با دجال روبه­رو می­شود. پس نیزه­ای به او می­زند و او مانند سرب ذوب می­شود. زمین هیچ یک از آن­ها را در خود نمی­پذیرد. پیوسته سنگ­ها و درختان می گویند: ای مؤمن کافری در زیر من پنهان شده است او را بکش.

ج: امام باقر ع :

… ثم ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم حتی ان الرجل یختفی فی الشجره والحجره فتقول الشجره والحجره: یا مؤمن هذا رجل کافر فاقتله فیقتله.[۳۰]

… سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آن­ها مسلط می­کند تا این­که آن­ها را کشته و از بین می­برند. تا آن جا که اگر شخصی پشت درخت یا سنگی پنهان شود، درخت و سنگ می­گویند: ای مومن، این مردی است کافر؛ او را بکش. پس او را می­کشد.

روایت «ب» مخصوص جنگ با سپاه دجال است. بنابراین دلالت بر کشته شدن کفار سپاه دجال می­کند؛ نه مطلق کفار. روایت «ج» نیز به قرینه صدر روایت، بر قتل کفار در جنگ با سفیانی دلالت می­کند:

اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم(عج)؛ …

چون به سفیانی خبر می­رسد که قائم (عج) از سمت کوفه به سوی او حرکت کرده، با سواران خود به سوی او حرکت می­کند تا این­که با قائم (عج) روبه­رو می­شود…».

بنابراین نهایت مدلول این دو روایت و امثال آن، قتال تمامی کفاری است که در سپاه دجال و سفیانی حضور دارند؛ ولی این مطلب را که این تعداد از کفار چند درصد از همه کفار هستند، از این روایات نمی­توان به دست آورد.

۳. دسته سوم، روایاتی که نه بر شمول قتل دلالت دارند و نه قتل در زمان یا جنگ خاصی که ما بعضی از آن­ها را در این جا می­آوریم:

الف: امام باقر ع :

ولاتبقی ارض الا نودی فیها بشهاده ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمدا رسول الله و هو قوله: ]له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه ترجعون[ و لا یقبل صاحب هذالامر الجزیه کما قبلها رسول الله (ص) و هو قول الله ]و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله[.[۳۱]

جایی نمی­ماند مگر این که در آن به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (ص) شهادت داده می­شود و این همان سخن خداوند است که می­فرماید: «تمام کسانی که در آسمان­ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند و همه به سوی او بازگردانده می­شوند.» و صاحب این امر، آن­چنان که رسول خدا (ص) جزیه می­گرفت، جزیه قبول نمی­کند و این همان سخن خداوند است که می­فرماید: و با آن­ها پیکار کنید تا فتنه (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین (پرستش) همه مخصوص خدا باشد.

با توجه به این­که در ذیل روایت به آیه شریفه «و قاتلوهم» … استناد شده است، بنابراین امام ع با اهل کتاب به جهاد خواهند پرداخت و طبیعی است که در این جهاد، گروهی از اهل کتاب کشته خواهند شد؛ ولی این که چه قدر از اهل کتاب به دست سپاه امام ع به قتل خواهند رسید، مسئله­ای است که روایت نسبت به آن ساکت است.

ب: امام کاظم ع در تفسیر آیه ]و له اسلم من فی السموات والارض طوعا و کرها[؛ (آل عمران: ۸۳) «و تمام کسانی که در آسمان­ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند».

فرمود:

انزلت فی القائم اذا خرج بالیهود والنصاری والصابئین والزنادقه و اهل الرده والکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاه والزکاه و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتی لایبقی فی المشارق والمغارب احد الا وحد الله قلت له: جعلت فداک ان الخلق اکثر من ذلک. فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر و کثر القلیل.[۳۲]

این آیه درباره قائم (عج) نازل شده است. او چون بر یهود، نصاری، صابئان، ملحدان، مرتدان و کفار شرق و غرب زمین خروج کرد، اسلام را بر آن­ها عرضه می­کند. پس کسی که از سر اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات و واجبات الهی و آن­چه که بر عهده مسلمان است دستور می­دهد و کسی که اسلام نیاورد را گردن می­زند. تا این که در شرق و غرب کسی نمی­ماند، مگر اینکه به یگانگی خداوند معتقد باشد. راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم مردمان بیش از این هستند که بتوان آن­ها را کشت. حضرت فرمود: چون خداوند اراده فرماید زیاد را کم و کم را زیاد می­کند.

گرچه در این روایت، قتل غیرمسلمانان مشروط به اسلام نیاوردن آن­ها شده و جمله شرطیه به خودی خود هیچ دلالتی بر تحقق شرط ندارد؛ لذا تحقق مشروط نیز قطعی نیست؛ ولی با توجه به علم امام (عج) به آینده، طبیعتاً اگر این شرط برآورده نمی­شد و کسی نیز کشته نمی­شد ـ یعنی همه مسلمان می­شدند ـ امام جمله را به این شکل بیان نمی­کرد؛ بلکه می­فرمود همه مسلمان می­شوند. بنابراین بیان مطلب به شکل قضیه شرطیه خالی از اشاره به وجود برخی از افرادی که اسلام را اختیار نکرده و کشته می­شوند نیست. مؤید این مطلب فهم راوی حدیث است که او نیز از قضیه شرطیه تحقق شرط ـ عدم اسلام ـ و در نتیجه، تحقق مشروط قتل ـ را فهمیده است؛ لذا می­پرسد که مردم بسیارند و قتل آن­ها ممکن نیست و حضرت نیز فهم او را رد نکرده و با این پاسخ که برای خداوند کم و زیاد تفاوتی ندارد فهم او را تأیید می­کند.

بنابراین دلالت روایت بر قتل برخی از اهل کتاب مسلم است، ولی کمیت اهل کتابی که کشته می­شوند مسئله­ای است که در این روایت به آن هیچ اشاره­ای نشده است. چه بسا با توجه به قراین و شواهد گذشته، بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و گروه اندکی کشته می شوند.

پرسش: مدلول ذیل روایت بالا این است که بسیاری از اهل کتاب به دست حضرت کشته می شوند؛ زیرا راوی از سخن حضرت این گونه فهمیده که گروه زیادی به دست امام مهدی (عج) کشته خواهند شد و حضرت نیز این فهم را رد نمی­کند و پاسخ می­دهد خداوند اگر بخواهد کم را زیاد و زیاد را کم می­کند که این پاسخ به گونه­ای پذیرفتن فهم راوی نیز هست. بنابراین از این روایت فهمیده می­شود که امام مهدی(عج) در رویارویی با اهل کتاب، از حربه قتل و کشتار به گستردگی استفاده می­کند و تعداد بسیاری از آنان را به قتل می­رسانند.

یکم: در این روایت، از شش گروه نام برده شده است: یهود، نصاری، صابئین، ملحدین، مرتدین و کفار و مدلول روایت قتل بسیاری از مجموعه این شش گروه است؛ نه کشته شدن بسیاری از یهود و نصارا. بنابراین اگر ما از شواهد و قراین دریافتیم که شیوه امام(عج) در رویارویی با اهل کتاب برپایه گذشت و مداراست، در نتیجه، سهم اهل کتاب از این کشتار گسترده بسیار اندک خواهد بود.

دوم: «قتل کثیر» غیر از «قتل اکثر» است؛ ممکن است امام(عج) از یک مجموعه صد میلیون نفری ۵۰ هزار معاند را به قتل برساند؛ ولی این گروه، بیش تر مجموعه صدمیلیونی نیستند. گرچه اگر بدون مقایسه در نظر گرفته شوند، گروه زیادی هستند. بنابراین ما این واقعیت را می­پذیریم که ممکن است از اهل کتاب نیز گروه زیادی کشته شوند، ولی با توجه به قراینی که پیش­تر برشمردیم، این گروه زیاد در مقایسه با جمعیت مجموعه اهل کتاب، درصد بسیار اندکی خواهند بود و قتل این تعداد از اهل کتاب به دلیل عناد و خصومتی که با حکومت جهانی امام(عج) دارند، بسیار طبیعی خواهد بود.

از مجموع روایاتی که متعرض مسئله قتل اهل کتاب شده است، در روایات دسته دوم و سوم، گرچه به مسئله قتل اشاره شده است، لیکن از میزان استفاده امام مهدی (عج) از این اهرم ذکری به میان نیامده است.

بنابراین با توجه به قراینی که سابقاً برشمردیم ـ قراین اسلام اکثریت[۳۳] و برخورد مسالمت­آمیز امام با اهل کتاب ـ می­توان این احتمال را تقویت کرد که اهل کتابی که به دست امام (عج) کشته می­شوند، در مقایسه با مجموعه جمعیت اهل کتاب بسیار اندک خواهند بود.

در معنای روایت دسته اول، دو احتمال وجود داشت که براساس احتمال اصح، معنای روایت، عمومیت قتل کفار و مشرکین نبود؛ لیکن اگر ما مفاد این روایت را عمومیت قتل کفار و مشرکان بدانیم، این معنی به چند دلیل قابل اخذ نیست:

۱ـ روایات دسته دوم و سوم که براساس آن­ها، قتل کفار و مشرکین پس از اتمام حجت و عرضه اسلام خواهد بود.

۲ـ این اصل مسلم و قطعی عقلی و اسلامی که کشتن شخصی پیش از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت ممنوع است. بنابراین اگر در این روایت، سخن از قتل تمامی کفار به میان آمده است، منظور کفاری است که پس از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت، باز بر عقیده باطل خود اصرار بورزند.

علاوه بر این که ظهور عبارت «اذا قام القائم»[۳۴] بر شروع قتل از همان آغاز ظهور نیز محل تأمل است؛ چرا که این واژه می­تواند به این معنی باشد که این اتفاقات ـ ناخشنودی کفار از ظهور و قتل آن­ها ـ پس از قیام رخ خواهد داد؛ اما بلافاصله یا با تأخیر بودن این اتفاقات، مطلب دیگری است که از این واژه نمی­توان استفاده کرد.

آن چه گذشت، برخوردهای اولیه سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب بود. تحقیق درباره سرنوشت اقلیت باقی­مانده اهل کتاب را که نه اسلام آورده و نه در جریان فتح دنیا کشته می­شوند در جای خود باید دنبال کرد.

___________________________________

[۱] . نوشتار حاضر قسمتی از پایان نامه نویسنده است که باعنوان دین در عصر ظهور برای مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در مقطع کارشناسی ارشد به رشته تحریر در آمده است.

[۲] . مصباح کفعمی، زیاره المهدی(عج).

[۳] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۹۰.

[۴] . مفاتیح الجنان، زیارت آل یس.

[۵] . اعراف، ۱۵۶.

[۶] . مفاتیح الجنان،زیارت آل یس.

[۷] . همان.

[۸] . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۴۵۰.

[۹] . محمدصدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۳۷۸.

[۱۰] . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۳۳۷.

[۱۱] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۲۵۱.

[۱۲] . بتریه پیروان کثیرالنوای ابتر هستند. ر.ک: محمد بن عبدالکریم (شهرستانی)، الملل والنحل، ج ۱ (بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۲) ص۱۶۱.

[۱۳] . محمدصدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۹۷.

[۱۴] . همان، ص ۹۸.

[۱۵] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۲۴.

[۱۶] . همان، ج ۳، ص ۳۱۷.

[۱۷] . همان، ج ۳، ص ۱۱۹.

[۱۸] . همان، ج ۳، ص ۹۶.

[۱۹] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۸۰.

[۲۰] . همان، ص ۲۴۰.

[۲۱] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۳۱۶.

[۲۲] . همان، ج ۳، ص ۳۱۴.

[۲۳] . محمدصدر، تاریخ مابعدالظهور، ص ۴۱۰.

[۲۴] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۲۱.

[۲۵] . همان، ج ۳، ص ۴۴۰.

[۲۶] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۱۴۵.

[۲۷] . همان، ج ۳، ص ۱۲۱.

[۲۸] . ر.ک: فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله: اهل کتاب در دولت مهدی(عج).

[۲۹] . همان، ج ۳، ص ۱۲۲.

[۳۰] . همان، ج ۳، ص ۳۱۶.

[۳۱] . همان.

[۳۲] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۰.

[۳۳] . فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله اهل کتاب در دولت مهدی (عج).

[۳۴] ـ ص ۳۰.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا